25 تیر 1389 / 4 شعبان 1431 / 16 جولای 2010

محمدعلي شاه قاجار پس از به دست گرفتن قدرت، همواره از روس‏ها حمايت مي‏كرد و آنان نيز به او كمك مي‏كردند. در جريان به توپ بستن مجلس نيز، فرمانده قشون ايران را لياخوف روسي برعهده داشت. از اين رو، وقتي كه آزادي خواهان تهران را فتح كردند، محمدعلي شاه خود را دربرابر آنان ناتوان يافت و براي در امان ماندن از دست مشروطه‏طلبان، به سفارت روس پناه برد. لياخوف روسي، فرمانده قزاقان كه اين موضوع را شنيد، به حضور فرماندهانِ فاتح تهران رسيد و شمشير خود را به عنوان تسليم، در مقابل آنان بر زمين نهاد. در ساعت چهار بعد از ظهر همان روزي كه تهران فتح شد، جلسه مهمي با حضور پانصد تن از نمايندگان مجلس و بزرگان پايتخت و آزادي خواهان معروف در بهارستان منعقد گشت. اين مجلس تاريخي كه تحت عنوان "مجلس عالي فوق‏العاده" انعقاد يافت، محمدعلي شاه را كه به سفارت روس پناه برده بود، از سلطنت مستعفي شناخت و پسر او سلطان احمد ميرزا وليعهد را به سمت شاهنشاهي ايران اعلام كرد. بدين ترتيب دروه اسبتداد صغير كه يك سال و بيست و دو روز به طول انجاميده بود به پايان رسيد. محمدعلي شاه، مدت 57 روز در سفارت روس پناهنده بود و سرانجام او را به خواري از ايران راندند و از آن پس در بندر اُدِسا در كنار درياي سياه در كشور روسيه مسكن گزيد.
دكتر محمد مصدق در روز 25 تير ماه 1331 ش، با شاه ملاقات كرد و ليست وزيران خود را تسليم محمدرضا پهلوي نمود. در اين ديدار، مصدق از شاه درخواست كرد تا پست وزارت جنگ هم با او باشد. زيرا مدعي بود كه نظاميان به حرف او اهميت نمي‏دهند و در كارها، كارشكني مي‏كنند و با اين وضعيت، دولت نمي‏تواند به فعاليت خود ادامه دهد. شاه با واگذاري وزارت جنگ به مصدق موافقت نكرد و مصدق به خانه بازگشت و بدون مشورت با احدي، استعفاي خود را براي شاه فرستاد. در نتيجه، شاه، قوام‏السلطنه را به نخست وزيري برگزيد و او نيز در اولين روز زمامداري خود با انتشار اعلاميه‏اي، برخورد قاطع دولت با مخالفانش را اعلام نمود. اقدامات قوام كه مورد حمايت همه جانبه شاه بود، مردم و علما را به صحنه كشاند و سرانجام اين وقايع، زمينه‏ساز حضور گسترده مردم در قيام تاريخي 30 تير 1331 و بازگشت مصدق به قدرت گرديد.
در ماه‏هاي آخر جنگ، حمايت جهاني از عراق به اوج رسيد و آمريكايي‏ها، عملاً و به طور مستقيم وارد صحنه شدند. در اين حال، علاوه بر آن‏كه سيل كمك‏هاي مالي و تسليحاتي از جانب فرانسه، روسيه، كويت، عربستان و ديگر هم پيمانان عراق، عليه ايران به كار گرفته مي‏شد، عراقي‏ها نيز به طور وسيع مناطق مسكوني و جبهه‏ها را بمباران شيميايي مي‏كردند و مجامع بين‏المللي با سكوت خود اين جنايات را تاييد مي‏نمودند. در اين ميان، حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) ، از همه اين امور مطلع شدند و پس از كسب گزارش‏هاي مختلف، به اين نتيجه رسيدند كه قطعنامه 598 را بپذيرند، هرچند كه اين كار به تعبير امام(رحمة الله علیه) به منزله نوشيدن جام زهر بود. در نهايت، در روز 25 تيرماه 1367، جلسه مهمي با حضور سران سه قوه و اعضاي مجلس خبرگان، شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي براي بررسي مسائل مهم كشور در نهاد رياست جمهوري تشكيل شد. در اين جلسه پيشنهادهايي از جمله وساطت الجزاير، سازمان كنفرانس اسلامي و پاكستان مطرح شد كه مورد تصويب قرار نگرفت و در نهايت قرار بر اين شد كه پذيرش قطعنامه 598 رسماً به شخص دبيركل سازمان ملل و با امضاي رييس جمهور وقت، اعلام شود. سرانجام در 26 تيرماه 1367، نامه رياست وقت جمهوري اسلامي ايران مبني بر پذيرش قطعنامه، توسط نماينده دايم ايران در سازمان ملل به دبيركل سازمان در خانه او تسليم شد و فرداي آن روز به طور رسمي اعلام گرديد.
تا پيش از پيروزي انقلاب، تشكيلات متمركزي براي ارايه خدمات بهزيستي وجود نداشت. پس از پيروزي انقلاب، سازمان بهزيستي كشور در 24 تير 1359 بر اساس مصوبه شوراي عالي انقلاب اسلامي تشكيل شد و با تلاش مستمر شهيد دكتر محمدعلي فياض بخش، به ارگاني دولتي و كارآمد براي خدمت به محرومان و مستضعفانِ كشور تبديل گرديد. اين سازمان، به منظور نيل به اهداف خود، با اتخاذ تدابير لازم و حمايت‏هاي گوناگون از كودكان نيازمند، زنان و كودكان بي‏سرپرست و نيز ارايه خدمات توانبخشي به معلولان جسمي وذهني، مبتلايان به بيماري‏هاي صعب العلاج، معتادان و ناسازگاران اجتماعي و همچنين پيشگيري از معلوليت‏ها و آسيب‏هاي اجتماعي و... با توجه به حفظ ارزش‏ها و كرامت والاي انساني و تكيه بر تعاون و همياري مردم نيكوكار و همكاري‏هاي نزديك روحانيون متعهد و ساير اقشار دلسوزِ كشور تلاش مي‏كند.
حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) فرزند برومند امام علي(علیه السلام) از مادري مشهور به ام‏البنين متولّد شد. حضرت اباالفضل(علیه السلام) از محضر پدري چون اميرالمؤمنين و برادراني همچون امام حسن(علیه السلام)و امام حسين(علیه السلام) فيوضات علمي، معنوي و اخلاقي برگرفت و در كمالات گوناگون به جايگاه رفيعي دست يافت. حضرتش پس از شهادت پدر از همراهي و ياري برادرانش فروگذار نكرد و سرانجام به همراه امام و پيشواي خود، حضرت امام حسين(علیه السلام) در صحراي كربلا به شهادت رسيد.
چهارم شعبان سالروز ولادت با سعادت حضرت اباالفضل(علیه السلام) در جمهوري اسلامي ايران روز جانباز ناميده شده است.
ابوسعيد فضل بن ابي الخير از اكابر و مشايخ عرفا و صوفيِ نامي قرن پنجم هجري در اواسط قرن چهارم هجري به دنيا آمد. وي از كودكي رياضات سخت كشيد و به خدمت جمعي از بزرگان صوفيه رسيد. ابوسعيد ابوالخير پس از تَحمّل رنج فراوان در اين راه، از دست بعضي از بزرگان، خرقه‏ي خلافت گرفت و در خانقاه خود در ميهنه و نيشابور به ارشاد سالكان و وعظ و هدايت مردم پرداخت. وي از اولين كساني است كه نظريه‏ي وحدت وجود را در خراسان پراكند و قول و سماع را در ميان خانقاهيان متداول ساخت و از اين حيث در تاريخ تصوف، مقامي خاص دارد. ابوسعيد در هشتاد و سه سالگي در ميهنه وفات يافت. اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابوسعيد، شرح مفصلي از احوال اوست كه توسط محمدبن منور يكي از نوادگان ابوسعيد تاليف شده است.
نيكلاي دوم، آخرين تزار روس و آخرين امپراتور روسيه قبل از انقلاب اكتبر 1917، در سال 1868م به دنيا آمد. وي در سال 1894م در 26 سالگي پس از مرگ پدرش به حكومت رسيد و بر اثر بي‏تجربه بودن، زمام امور كشور در اختيار عموهاي وي قرار گرفت. با شكست روسيه از ژاپن در سال 1905م فرصت مناسبي براي مردم پيش آمد تا عليه حكومت ديكتاتوري تزاري شورش نمايند. اين تظاهرات و اعتصابات به تدريج تمامي كارخانجات و ارگان‏هاي حكومتي را دربرگرفت و اوج آن، كشتار 22 ژانويه 1905 يا يكشنبه سياه بود كه صدها نفر از معترضان به دست نيروهاي تزار كشته شدند. نيكلاي دوم براي فرو نشاندن ناآرامي‏ها دستور داد مجلس مشورتي دوما تشكيل شود. اما دوره‏هاي اول و دوم دوما به دليل نقشي كه در تضعيف تدريجي پايه‏هاي حكومت تزار ايفا كرد، پس از چند ماه فعاليت منحل شد و اعضاي آن به زندان با اعمال شاقه يا به اردوگاه‏هاي كار اجباري محكوم شدند. لنين كه در آن زمان رهبري اكثريت مخالفان را برعهده داشت از كشور گريخت و به سوئيس رفت. از آن سو، جنگ و گريز سياسي و نظامي ميان تزار و مردم روسيه تا سال‏هاي بعد با قوت و ضعف ادامه داد تا اينكه اين شورش‏ها به جنگ جهاني اول در سال 1914م متصل شد و وقوع جنگ، پايه‏هاي حكومت تزاري را به شدت متزلزل ساخت. به موازات اين حوادث، جريان‏هاي مخالف تزار و در رأس آن بلشويك‏ها به رهبري لنين بر شدت مبارزات خود افزودند و در نتيجه تزار در 15 مارس 1917 با واگذاري قدرت به رئيس مجلس دوما، پس از 23 سال از حكومت كناره‏گيري كرد. پس از چندي، با ورود لنين به مسكو، تزار از قدرت خلع شد و هم‏زمان با روي كار آمدن دولت موقت تزار، از آن پس به مدت 15 ماه تحت نظر قرار گرفت. در اين هنگام، لنين كه از رشد گروه‏هاي مخالف بلشويسم در روسيه و احتمال قدرت گرفتن سلطنت‏طلبان و طرفداران تزار بيم‏ناك بود، دستور قتل تزار و خانواده او را صادر كرد. سرانجام دستور قتل‏عام خانواده سلطنتي روسيه در شب 16 ژوئيه 1918م در تبعيدگاه آن‏ها به موقعِ اجرا گذاشته شد. ماموران اجراي حكم لنين به قدري در اجراي اين دستور عجله داشتند كه فرصت تشخيص هويت و جدا كردن اعضاي خانواده سلطنتي را از همراهان و خدمه آن‏ها پيدا نكردند و علاوه بر تزار و خانواده‏اش، پزشك و خدمتكاران آن‏ها را نيز به رگبار گلوله بستند.
در حالي كه دو ماه و نيم از پايان جنگ جهاني دوم در اروپا مي‏گذشت ، نبردهاي سختي بين نيروهاي امريكا و ژاپن در آسياي جنوب شرقي در جريان بود. امريكايى‏ها پس از تصرف جزيره اوكيناوا، در تدارك حمله به خاك اصلي ژاپن بودند ولي با مشاهده مقاومت شديد ژاپني‏ها براي حفظ اين جزيره ، پيش‏بيني مي‏كردند كه جنگ براي تصرف خاك اصلي ژاپن، تلفات و خسارات بسيار سنگيني به بار خواهد آورد. در همين اوضاع و احوال بود كه اولين بمب هسته‏اي امريكا در شانزدهم ژوئيه 1945م در صحراي آلاماگوردو در ايالت نيومكزيكوي امريكا با موفقيت مورد آزمايش قرار گرفت و از اين زمان بود كه سران امريكا به فكر استفاده از اين سلاح در جنگ با ژاپن افتادند. هنگام آزمايش نخستين بمب هسته‏اي امريكا، هاري ترومن، رئيس جمهور وقت اين كشور در خارج از كشور و در كنفرانس پوتسدام حضور داشت. وقتي كه خبر آزمايش موفقيت‏آميز بمب هسته‏اي را به ترومن اطلاع دادند وي بي‏درنگ دستور داد به توليد اولين سري از اين بمب‏ها اقدام شود. استدلال سردمداران امريكا براي استفاده از بمب هسته‏اي در ژاپن اين بود كه اگر بمب هسته‏اي در ژاپن مورد استفاده قرار نمي‏گرفت، بيش از ده برابر آنچه در هيروشيما و ناكازاكي كشته شدند، در ميدان‏هاي جنگ جان مي‏باختند. با اين دليل ، ترومن دستور بمباران هسته‏اي هيروشيما و ناكازاكي را صادر كرد و جان بيش از دويست هزار نفر را در يك لحظه گرفت. ضمن اينكه صدها هزار نفر ديگر نيز ، از آثار اين بمب‏ها، دچار انواع بيماري‏ها شدند و عوارض آن تا سال‏هاي اخير ادامه داشت.